راه رهایی از گناه
وقتی پروردگار متعال برنامه زندگی انسان ها را منظم و پایه های دین را فراهم کرد و به انبیا وحی کرد و آن ها به امت ها رساندند، یک مانع بزرگی سر راه پیاده کردن این وحی پیدا شد، آن مانع بزرگ هوا پرستی مردم بود. مردم علاقه دارند آزاد باشند، هر کاری دلشان خواست بکنند و لذا این مانع بزرگی برای پیاده شدن حرف خدا در این جامعه بود و در نتیجه عده کمی از افراد گوش به حرف خدا دادند.
· دو عامل عمده ترک گناه
پروردگار متعال برای آسان شدن اطاعت از فرمان خودش دو چیز به مردم ارائه کرد؛ یکی اینکه خدا حاضر و ناظر بر اعمال شماست، اگر مردم در همین نقطه به باور میرسیدند، دیگر گناه نمی کردند، چون گناهکار اگر باور داشته باشد گناهش را خدا می بیند، چون ایمان دارد این باور او را به ترک گناه دعوت میکند. دوم؛ باور کردن اینکه بعد از مرگ، خدا مرده ها زنده میکند و به حساب کارشان رسیدگی می کند. خدا می پرسد گوش به حرف دادی یا نه؟ اگر گوش داده بود به بهشت می رود و اگر نداده بود به جهنم. خداوند بزرگ این دو عامل بزرگ را برای بازدارندگی از معصیت در اختیار مردم قرار داد. بازدارندگی عامل اول ضعیف تر از دومی بود یعنی مردم حضور پروردگار متعال را چون خداوند ماده نیست، خوب ادراک نمی کنند، این خیلی اثر نکرد، اما دومی مؤثرتر است چون از جنس خود آدم ها است. داستان اصحاب کهف هم برای همین بود که خدا می خواست اینها را یکی از دلایل وجود معاد جسمانی قرار دهد، که مردم باور کنند که خدا میتواند بعد از مردن انسانها، آنها را زنده کند، به دلیل اینکه اصحاب کهف را میراندیم سپس زندهشان کردیم معاد جسمانی ممکن است.
بنابراین مسئله معاد جسمانی، بزرگترین عاملی است که آدم میتواند از آن استفاده کند و گناه را ترک کند و مخالفت فرمان خدا را نکند. بنابراین آدمها اگر معاد را قبول کنند بیشتر به ترک گناه مبادرت میورزند،اما مسئله حضور پروردگار که او را نه دیدهاند و نه لمس کردهاند و قوای پنچگانه نیز به هیچ وجهی به آن راه ندارد، بلکه فقط عقل است که میتواند آن را بیابد، وانگهی عقل هم وقتی گرفتار تدبیر د امور ماده می شود، اول چیزی که فراموش میکند ذات اقدس پروردگار متعال است. وقتی کار تمام میشود و میمیرد، تازه به هوش میآید.
· عمل کردن به قرآن راه نجات
اگر قرآن روی طاقچه باشد اثری نمیکند، مثل مریضی که نرود دارویش را بردارد و بخورد،بگذارد همانجا باشد، اثر نمیکند. اگر من نماز خواندم اثر میکند. اگر گناه پیش آمد ترک کردم، اثر میکند، ایمان بالا میرود،اما اگر گناه کردم آن هم به ندرت کم میشود تا گاهی به سطح کفر میرسد. بنابراین اگر بخواهیم اثر قرآن در جامعه ظهور پیدا کند منوط و مشروط به عمل کردن به دستورات خداست. از این جهت در تمام آیات قرآن شگردهایی بیان میشود که من راحتتر بتوانم گناه را ترک کنم.
· اطاعت فرمان الهی، برنامه تکامل انسان
وقتی فرمان خدا به انسان میرسد یک دوراهی تشکیل میشود که یکی راه آن، اطاعت فرمان خداست، که مثلا وقتی میگوید نماز بخوان، آن راه تشکیل میشود، اگر من اطاعت کردم آن اثر ظاهر میشود. اگر مخالفت کردم ظاهر نمیشود. قرآن کریم شش هزار و خوردهای آیه دارد، تقریبا همه اینها مال این است که وقتی فرمان رسید و دوراهی تشکیل شد، من جانب اطاعت فرمان را بر معصیت ترجیح دهم. نفس اماره آزادی خواه است، میخواهد بگیرد بخوابد. نه میخواهد روزه بگیرد، نه میخواهد نماز بخواند، اما تقوی باعث میشود که من جانب اطاعت فرمان خدا را ترجیح بدهم و بگویم چشم، لذا اینقدر مسئله چشم گفتن به فرمان خدا مهم است. همین یک آیه کافی است که ما بفهمیم راه زندگی انسان از اول بلوغ تا آخر عمر چیست؟ میگوید:«اَلَم اَعهَد اِلَیکُم یا بَنی آدَمَ اَن لا تَعبُدُ الشِّیطان»، «اِنَّ الشَّیطانَ لَکُم عَدُوُّ فَاتَّخُذوهُ عَدُوّاً» پس گوش به حرف شیطان ندهیم چکار کنیم؟! «اَن اَعبُدونی»، گوش به حرف من خدا بدهید که، «هذا صِراطٌ مُستَقیم»، صراط مستقیم که راه همه انسانهاست در زندگی با همین آیه تفسیر میشود. اطاعت فرمان یعنی صراط مستقیم.هر کسی گوش به فرمان خدا داد، واجب را انجام داد، حرام را ترک کرد، وارد صراط مستقیم است. اگر انجام نداد، از صراط خارج است. چپ و راست صراط مستقیم هم جنگل حیوانات است، همه چیز در آن است.اما در صراط مستقیم هیچ چیز مضری وجود ندارد، فقط آدم های خوب و کارهای خوب است. بنابراین سراینکه امروز و دیروز و تا مدت زیادی از آینده آثار قرآن در جامعه دیده نمیشود این است که دستورات قرآن پیاده نمیشود.
(آیة الله خوشوقت)